باورها و عقاید غلط گذشته که تصحيح نشدهاند
چقدر جالب است که گفته هاي فردي در گذشته هاي دور که هيچ پايه و اساسي ندارند تبديل به حقايقي مي شوند که همه ما به آن اعتقاد داريم.
اين گفته که کسي که دروغي مي گويد با تکرار زياد خودش هم دروغش را باورش مي شود گويا مطلب درستي است. بيشتر ما تقريبا مي شود گفت انسان هاي تنبلي هستيم چرا که ترجيح مي دهيم حرف هاي ديگران را بدون تحقيق در مورد صحت و سقم آن قبول کنيم زيرا حاضر نيستيم کمي در مورد آن پرس و جو کنيم. مسائل زيادي وجود دارند که ما آن ها را بدون اطلاع از درستي آن به راحتي قبول کرده ايم به طوري که حتي به آن شک هم نمي کنيم.
نکته جالب اين است که بعضي از اين موارد در زبان ها و فرهنگ هاي مختلف دقيقا به يک شکل وجود دارد.
در ادامه به چند مورد اشاره خواهيم کرد.
...
قلب: بسياري از مردم همچنان براين باور هستند که قلب در سمت چپ قفسه سينه قرار دارد. در حالي که قلب در مرکز قفسه سينه قرارد دارد و رگ آئورت به سمت چپ تمايل دارد.
رعدوبرق: بعضي ها باور دارند رعد و برق يک مکان را 2 بار نمي زند. در حالي که اين موضوع درست نيست براي مثال بلند ترين ساختمان نيويورک 100 بار در سال مورد اصابت رعد و برق قرار مي گيرد.
آرنج: بسياري از ما معتقديم اگر آرنج دستمان به جايي برخورد کند باعث خنده ما ميشود. اما ايم استخوان آرنج نيست که موجب خنده ما مي شود بلکه عصبي در آن قسمت وجود دارد که با تحريک آن ما مي خنديم.
خفاش: ضرب المثلي در زبان انگليسي وجود دارد که مي گويد آن فرد به کوري يک خفاش است يعني به همان اندازه نمي تواند ببيند و اين ضرب المثل سالهاست که استفاده مي شود. در حالي که خفاشان به ديد قوي شهرت دارند به طوري که شکارچيان ماهري در تاريکي شب هستند.
پرندگان: داستاني وجود دارد که مي گويد اگر جوجه پرنده اي را در دست بگيريد بوي دست شما بر بدن جوجه مي ماند و باعث مي شود والدين جوجه آن را ترد کنند.
سرماخوردگي: سال هاست والدينمان در هواي سرد به ما هشدار مي دهند تا در هواي سرد بدون کت و لباس گرم خانه را ترک نکنيم. در حالي که ثابت شده سرما باعث سرماخوردگي نمي شود بلکه عامل آن ويروسي است که در بدن وجود دارد. اما ممکن است سرما باعث شود بدن ما آنقدر ضعيف شود که اين ويروس در بدن ما جولان دهد.
شکستن بند انگشتان: ما شنيده ايم کساني که انگشتانشان دستشان را مي شکانند در آينده دار پارکينسون با آرتروز مي شوند. اما اين موضوع هم داستاني بيش نبوده و احتمالا کسي که اعصابش از صداي اين کار خورد شده بوده اين داستان را سرهم کرده است.
نظرات شما عزیزان: